بوی خوش همراهی!
یکسال پیش این دفتر را گشودم تا از علایقم بنویسم : ادبیات و فلسفه.
و از دغدغه هایم بگویم. دغدغه مشترک میان همه انسان ها از زمان چیدن تا چشیدن میوه ممنوع.
صفحات این دفتر، صفحات جدال میان عقل و عشق بود و هست ، و بر این جدال پایانی متصور نیست که از ازل تا به ابد بوده وهست. آنچه هستم را در قالب شعر ریختم و آنچه دوست داشتم باشم را در قالب فلسفه.اگر چه نه فیلسوفی هستم به تمام و نه در عاشقی به کمال. لیکن جهان فرصت جستن ، یافتن و آنگاه به اختیار برگزیدن است.
همراهان من که در پیچاپیچ این مسیر همواره در کنارم ماندند و ناهمواری راه را هموار کردند.
تلخیها را به جان خریدند و به شهد صبر و مهر ، شیرین ساختند دقایق بی تابی و بی قراری ام را.
جز احترام و سپاس چه دارم که تقدیم حضور پر مهرشان کنم؟
امید که تا هستم، باشند و مرا از حضور پر سخاوت خود بهره مند سازند.
دوستان و همکاران عزیزم آقای دکتر زرقانی،آقای دکتر فتوحی،آقای دکتر ترکی.
طلیعه اکبری،مهدی موسوی،رضا آشفته،تورج بخشایشی،فاطمه اختصاری،امین شفیعی،حامد نیکبخت،هومن پویان، مهدی خطیبی و یومیه.
همچنین،مرضیه السادات،ساناز،گردآفرید،علی،محبوبه،برهانه،الناز،ثمره،زنگانه، ملیحه،شبناز.آرام،قاصدک،خرناس بلا،یاسی،شعرایی،سوسن،کسرا،اعظم،مینا رضا زاده،حسین،عالی،سارا، آب و خاک، مرفه بی درد ...
و همه دوستان آشنا و ناشناس که نظراتشان گشاینده راه بود.
