آفرین به روحانی، مرحبا به رهبری
اوباما Thank you
بالاخره تابو شکست و پس از 34 سال ایّام وصال،
جای خود را به روزگار فراق داد و ایران و ایالات متحده از طریق آنچه ادیسون
و گراهام بل امریکایی اختراع کرده بودند با هم گفتگو کردند. این مکالمۀ 15 دقیقه ای که با احتساب
زمان ترجمه شاید به 6دقیقه هم نرسد و با تبریک اوباما به دکتر روحانی آغاز، و با
تاکید رییس جمهورایران بر حق مسلّم هسته ای ملتش و تصدیق رییس جمهور امریکا، ادامه
یافت و با Have a nice day
روحانی و "خداحافظ" اوباما پایان یافته است، ممکن است چندان مهم به نظر
نرسد اما وقتی چهره های بشّاش و راضی عموم مردم ایران را در صف نانوایی صبحانه خورهای سحرگاهی می دیدی
در می یافتی که این گفتگو چقدر با اهمیّت بوده است.
وقتی تاریخ 34 ساله اخیر روابط دو کشور را مرور می
کنیم متوجه می شویم که یک گفتگوی ساده تلفنی چه قربانی ها گرفته است. پیش از این،
هرکه از مذاکره مستقیم سخن گفته چهره اش ملکوک و آبرویش مخدوش شده است؛ از سعید
رجایی خراسانی گرفته تا مهدی بازرگان از عطاالله مهاجرانی گرفته تا ابراهیم یزدی.
بگذریم از اینکه رییس محبوب دولت اصلاحات مجبور شد تجدید وضویش را در دستشویی مقرّسازمان
ملل متحد با خواندن ادعیّه، طولانی تر کند تا مبادا با کلینتونی که بدنبال یک
مصافحه معمولی با او بود روبرو شود!
بی گمان این واقعۀ تاریخی و تاریخ ساز برای
مدتی، موضوع تحلیل ها و تجلیل های فراوان از سوی موافقان و مخالفان در ایران و
امریکا و جهان خواهد بود و مفسران وسیاسیّون دربارۀ آن خواهند گفت ونوشت و نفسِ
این مطلب هم خوب است و روشنگر؛ اما علل معدّه و عواملِ زمینه ای این حرکت
دیپلماتیک را نباید از یاد برد که در این گفتار تلاش خواهم کرد باختصار
بدانها اشاره کنم.
فرض من بر آن است که بنابر عللی، این کارِ
کارستان فقط و فقط از عهده دکتر حسن روحانی بر می آمد؛ بنابراین نخستین عامل وقوع
این پدیده بی نظیر را باید مجموعۀ عواملی
دانست که ایشان را در روز 24 خرداد 1392 بر مسند ریاست جمهوری نشاند. از اکبر
هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی و اکبر ناطق نوری گرفته تا نخبگان
و فعالان سیاسی و گروه های مرجع و حتی مسوولان و تک تک اعضای ستاد تبلیغاتی دکتر
روحانی باید سپاسگزار باشیم که برخلاف جریان معمول شنا کرده و از روحانی حمایت
کردند تا رییس جمهور شود. اما از قدیم گفته اند:« کار را که کرد؟ آنکه تمام کرد».
رهبری نظام بودند که با حق الناس خواندن آرای مردم، اندیشۀ هرگونه دستکاری در
امانت شهروندان را در نطفه خفه کردند و با صیانت عملی و فقهی از رای ملت بزرگ
ایران اجازه دادند که ارادۀ ملی تحقق پیدا کند و بزرگمردی از میان عقلای قوم، ردای
فاخر ریاست جمهوری این مردم متمدن را با سابقۀ چند هزارۀ فرهنگی بر دوش افکند و
موجب افتخار و مباهات ایران و ایرانی گردد. پس، از همۀ بزرگواران مذکور صمیمانه
متشکریم.
دومین عامل این موفقیت سترگ، خود روحانی بود که
با صداقت و شفافیتی که کم کم در بین مسوولان اجرایی، در حکم کیمیا شده بود، اعتماد
مردم را به خود جلب کرد و بلافاصله پس از تحلیف، بی فوت وقت، برجسته ترین و
درستکار ترین و کار آمد ترین مدیران این مرز و بوم را بر سر کار آورد و دولت
راستگوی تدبیر و امید را مامور ادارۀ مملکت نمود. شاهکار روحانی در انتخاب وزرایش،
«آقای سفیر»، یا همان دکتر محمدجواد ظریف بود که دولت گذشته، ناجوانمردانه 8 سال
تمام، این کشور را از برکت حضورش در دستگاه دیپلماسی بی نصیب کرده بود. تصور
بفرمایید اگر فرد بی کفایتی بر مسند امور در وزارت امور خارجۀ ایران می نشست آیا
چنین دستاوردهایی ممکن و میسور می شد؟ قطعا هوش ذاتی روحانی و اعتبار بین المللی ظریف
بسیاری از ناهمواری های این راه را هموار کرد. پس روحانی متشکریم!
اما اینها همه که گفتیم بقول حکما، علل مُعدّه
بودند و برای وقوع هیچ پیشامدی کافی
نیستند بلکه باید علت تامّه ای هم در میان باشد. به گمان من عامل تعیین کننده در
این پیروزی دیپلماتیک تدابیر رهبری در زمینه سازی تغییر رفتار سیاسی از سوی
دولتمردان ایران بوده است. سیاست یعنی همین؛ عمل مناسب در موقعیت مناسب. سخنرانی رهبر
انقلاب و تئوریزه کردن نرمش قهرمانانه، آن هم در جمع فرماندهان عالیرتبه سپاه و
همراهی امامان محترم جمعه با رییس جمهور در هفتۀ اخیر، که بی تردید جز با اشارت
رهبری نبوده است(که ایکاش حسین شریعتمداری و {سردار} نقدی نیز به اندازۀ امامان
جمعه گوش بفرمان رهبری بودند) زمینه را در افکار عمومی داخل کشور برای پذیرش این
رفتار دیپلماتیک و مهار نیروهای افراطی آماده کرد تا دولتمردان بی دغدغۀ خاطر و با
روانی آسوده و لحاظ کردن تمامی جوانب قضیه به تصمیم درستی برسند. البته باید توجه
داشت که نوع تعامل ویژۀ حضرت آیت الله خامنه ای با دکتر روحانی در این امر بسیار
موثر بوده است. بیاد دارم که در فروردین ماه 1392 مقاله ای نوشتم با عنوان "
چرا روحانی را برگزیده ایم؟" و در آنجا خاطر نشان شدم که با عنایت به اعتمادی
که رهبر انقلاب به ایشان دارند، بسیاری از مشکلات داخلی و خارجی با انتخاب ایشان
به ریاست جمهوری حل خواهد شد و چنین نیز شد. پس ای رهبر آزاده از این که پشتیبانِ
منتخب مردم ایران بودید، متشکریم!
اما بی انصافی است اگر در کنار حسن و مردانش، از
حسین و یارانش سخنی به میان نیاوریم. شک نیست اگر بجای باراک حسین اوبا، این سیاهِ
سرد و گرم چشیده و با شخصیت و صلح طلب، مرد بی منطق و جنگ افروزی چون جُرج بوشِ
پسر، رییس جمهور ایالات متحده امریکا بود، نه نرمش قهرمانانه جواب می داد و نه از
دست دکتر روحانی کاری بر می آمد. پس باید ضمن درود فرستادن به "حَسَنِین"
به اوباما گفت: Thank you mate!
جا دارد به یک نکتۀ جالب نیز در این فرصت اشاره
کنم و آن اینکه روش و رفتار اعتدالی که روحانی منادی آن است کم کم دارد جا می افتد.
نشان به آن نشان که در فرودگاه مهرآباد و در مراسم استقبال از روحانی، آن اقلیتی
که در مخالفت با سیاستهای کلی نظام تجمع کرده و شعار می دادند و لنگه کفش می
پراندند نیز بر خلاف معمول، رفتار چندان خشنی از خود نشان ندادند و کار را به
برخورد فیزیکی و فحاشی و ناسزاگویی نکشاندند.
فقط لازم است یک مسالۀ ظریف را به این عدۀ قلیل اما محترم و عزیز که انشاالله
بر پایۀ اعتقادشان عمل می کنند تذکر دهیم و آن این که تنها کسانی که از این گفتگوی
تلفنی ناراضی و یلکه خشمگین شدند، صهیونیست های غاصب و وهابی های عربستان و
اذنابشان بودند. زنهار که در صف آنان قرار بگیرید!