از خود تا خدا(7)
یکشنبه سیزدهم تیرماه 1389/ 21 رجب 1431/ 4 جولای 2010
نماز صبح را در هتل خواندم و همزمان با طلوع آفتاب به زیارت قبرستان بقیع رفتم. این گورستان قدیمی که ظاهرا تنها قبرستان مدینه نیزهست در جانب شرقی حرم مطهر نبوی قرار دارد و آفتاب، اولین پرتو های خود را بر آن می اندازد. دورتادورِ بقیع را دیوار و نرده کشیده اند. در طرح توسعه، دیگر فاصله ای بین محوطه حرم و قبرستان، وجود ندارد؛ اما چون ارتفاع بقیع بیشتر از صحن مطهر است باید از چند پله بالا بروی تا به درِ بقیع برسی. در همان درِ ورودی گورستان، با قبور پاک حضرت امام حسن، امام زین العابدین، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) روبرو می شویم که بدون هیچ نشانه ای مشخص، در زیر آفتاب سوزان مدینه مانده اند. تنها علامت این مضاجع مطهر، زنجیری است که در مسیر منتهی به آنها کشیده اند تا کسی نتواند از نزدیک زیارتشان کند. چند شُرطه هم آنجا ایستاده اند تا از توقف بیش از حد دوستداران خاندان پیامبر(ص) جلوگیری کنند. دقیقا در مقابل این قبور متبرکه هم، تابلوی بسیار بزرگی به زبان های فارسی، عربی و اردو وجود دارد که احادیثی از رسول الله(ص) مبنی بر شرک آمیز بودن توسل به ارواح مردگان و یا بنای قبه و بارگاه برای قبور اموات، نوشته شده است. همه این روایات، منقول از کتاب «صحیح» مسلم بود که به همراه «صحیح» بخاری، منبع اصلی کلام وسنت نبوی از نظر اهل جماعت(سُنیان) است و در اصطلاح، «صحیحین» نامیده می شوند. به هر حال شیطنتی است که کرده اند و گریزی و گزیری از آن نیست گرچه بعید نیست که اصل و اساس درستی هم داشته باشد. من فقط توانستم دور از چشم ماموران دولتی عربستان، در دل، زیارتنامه ای بخوانم و قطره اشکی بر مظلومیت این چهار امام بچکانم و عکسی پنهانی بگیرم. با خود فکر می کردم که هرگاه ما در ایران به آستانه مقدسه حضرت رضا(ع) مشرف می شویم با وجود جلال و جبروتی که بارگاه ایشان دارد، آن امام همام را غریب الغربا می خوانیم؛ باید شیعیان بیایند و ببینند که غریب کیست و غربت چیست؛ آن هم در وطن! گمان می کنم که، بلاتشبیه، قبر اعدامی ها هم در هیچ کجای جهان به این وضع و وضعیت نباشد. تا جایی که من در منابع خوانده ام، تا پیش از روی کار آمدن وهابیان کج اندیش، قبر های این امامان، قبه و سایبان و حتی ضریح داشته به حدی که از مسافتی دور پیدا بوده است. زیر لب لعنتی به مسببان این امر فرستادم و در زیر تابش شدید آفتاب به قدم زدن در محوطه بقیع پرداختم. البته بیش از آن هم اجازه توقف نمی دادند و چنان داد و هوار می کردند که حواس آدم پرت می شد. ناگفته نماند که لج و لجبازی از طرفین ماجرا بود و چند بار هم به درگیری لفظی و فیزیکی بین زائران ایرانی و شرطه ها انجامید. تقریبا بیشتر قسمت های بقیع را زیارت کردم. قبر بسیاری از صحابه و بستگان پیامبر در این گورستان است؛ از همسران او گرفته تا ابراهیم، فرزندی که گویا از ماریه قبطیه داشته و در شیرخوارگی فوت کرده تا پسر عمویش عبدالله بن عباس و دایه اش حلیمه سعدیه و دیگرا ن و دیگران. گرمای شدید مزید بر علت بداخلاقی ماموران شد تا از آنجا بیرون بیایم و یکراست به سمت بارگاه حضرت رسول(ص) بروم و شکایت بی احترامی به فرزندانش را به پیش خود ایشان ببرم. اما مگر شرطه ها می گذارند که آدم در کنار قبر مولایش آرام بگیرد و تمرکزی کند و حالی بیابد. خواستم از باب بقیع، که یکی از درهای پرشمار روضه نبوی است، وارد شوم که مامور ها مانع شدند و گفتند باید از باب السلام مشرف شوم. این هم یکی از روش های آزار و اذیتشان بود. رفتم از طرف باب السلام وارد شدم و برای چند ثانیه قبر رسول خدا(ص) را زیارت کردم چرا که تقریبا توقف در روبروی ضریح، ممنوع است. زیارتنامه را هم نباید با صدای بلند بخوانیم. ظاهرِ این باورهای وهابی ها، منطقی به نظر می رسد و موید به آیه ای از قرآن است که روی ضریح نیز نوشته اند و آن اینکه خداوند به مردم توصیه می کند که صدایشان را روی صدای پیامبر بلند نکنند:« یا ایهاالذین آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی و لا تجهروا له بالقول کجهربعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون»(حجرات، 2).از حرم خارج شدم و عزم هتل کردم. در راه به این می اندیشیدم که چند درصد این بی احترامی ها تقصیر ماست. گمان می کنم اینگونه سختگیری های بیمارگونه وهابیان بر شیعیان، تفریطی است که حاصل افراط های ماست. به هرحال باید بپذیریم که ما اهل تشیع رقتارهایی داریم که نه عقلا توجیهی دارد و نه شرعا؛ نه با عرف می خواند و نه با سیره رسول خدا و خاندان و اصحابش. این درست که وهابی ها، از تاریخ اسلام و سنت نبوی درک بسیار غلط و متحجرانه و هیستریکی دارند؛ اما شیعیان نیز در پیدایش چنین پدیده و فرقه هایی بی تقصیر نیستند. واقعا سینه خیز رفتن در صحن و حرم ائمه اطهار(ع)، که خود من هم در جوانی مرتکب شده ام، و دخیل بستن و ... در هیچ حدیث صحیحی از هیچ معصومی توصیه نشده که هیچ، حتی از سوی علما و مراجع شیعه مورد انتقاد نیز واقع شده است. طبیعی است که عده ای، اختمالا با اغراض سیاسی، همین اعمال عجیب و غریب ما را دستاویز قرار داده، اصل مذهب عقل محور شیعه را نشانه روند.
