عشق آغاز بی انتهای پایان من است

عشق سر فشانی دیدار و اندوه گرانبار هجر است

عشق ضجه عاشق در انتظاری بی پایان است انتظاری بی زمان

انتظار جانکاهی که سراپای وجودت را به مهمانی باری تحمل ناپذیر فرا می خواند

عشق گنگی است در غربت از هرچه غیر او

عشق گریستن و همرنگی با هر ناله گر تنهاییست که از خود نمی گوید

عشق درد بزرگی است

عشق مرد سفر می خواهد