به استقبال بهار
رپیثوین rapithwin
زمستان با همه ی سردی و سرمایش ناگزیر از سپردن طبیعت به دست بهار است.
فرا رسیدن بهار در پس سرمای زمستان تداوم و تکرار امید و امیدواری است. این که آدمیان به هنگام روزهای سرد و غمناک بهار خوشی ها و خوشبختی ها و گرمای خورشید محبت را انتظار بکشند و امید خود را از دست ندهند!
نیاکان ما برای توجیه این دگرگو نی فصلها و تغییر چهره ی طبیعت اسطوره هایی آفریده اند.یکی از مهمترین این اسطوره ها رپیثوین است.ایزد رپیثوین یکی از خدایان باستانی پیش از زرتشت بوده است و بعد ها به مقام ایزدان تنزل یافته است.
رپیثوین یعنی نیمروز و این ایزد سرور گرمای نیمروز معرفی شده است.ایرانیان که به هنگام روزهای آخر زمستان جوانه های کوچک سبز و تازه را بر درختان و سبزه های نورسته را بر کنار جویها میدیدند در شگفت بودند که چه جوهری در طبیعت هست که او را از پس سرمای سخت و کشنده در امان میدارد ورویش دوباره آغاز می شود؟ و همین جا بود که اسطوره ی رپیثوین به ظهور رسید.
به هنگام هجوم سرما رپیثوین به زیر زمین نفوذ میکند و آبهای زیرزمینی و ریشه ی گیاهان را گرم نگاه میدارد تا از سرما زدگی در امان بمانند.از آنجا که بازگشت سالانه ی این ایزد درآستانه ی بهار است به افتخار او جشنی در بهار برپا میشده است. وقتی رپیثوین در نبرد با سرما پیروز گشته است شادمانه باز میگردد و شادی او ازاین است که توانسته طبیعت را با حفاظت از گیاهان زنده نگاه دارد.
بر گرفته از "تاریخ اساطیری ایران "نوشته ی ژاله آموزگار