رسانه!
من با رسانه مخالفم؛
البته منظورم صدا و سیمای آقای ضرغامی نیست که اصلا در موردش نباید حرف زد و این لفظ قشنگ را حرامش کرد. مقصود من هر نوع بنگاه بانگ و رنگی است که در کار تغییر دادن و جهت بخشیدن فکر مردم است. هر رسانه(مدیا) ای که می خواهد به نحوی از انحاء کثرت های میمون و مبارک بین خلایق را به وحدت های منفور و بد شگون که جز جنگ و خونریزی حاصلش نبوده تبدیل کند. با رسانه مخالفم چرا که نمی گذارد آدمی درست بیاندیشد و عمل کند. با رسانه مخالفم چون آزادی را به تمام معنای آن و در جمیع مراتبش از انسان می ستاند و گاه او را تبدیل به روبات و یا همان آدم آهنی خودمان می کند. با رسانه مخالفم چراکه اگر دروغ نگوید مشتریانش را از دست می دهد و من چقدر از دروغ بدم می آید. با رسانه مخالفم چون اخلاق سرش نمی شود و آنچه استاد ثروت و قدرت گفت بگو می گوید. با رسانه مخالفم چون مروت ندارد؛ حق را باطل و باطل را حق جلوه می دهد و نمی گذارد مردم خودشان قضاوت کنند. با رسانه مخالفم چون زبان را فاسد می کند؛ نمونه اش همین رسانه خودمان که چند سال بعد معلوم خواهد شد که چه بر سر زبان اهورایی پارسی آورده است. با رسانه مخالفم چون از نعمت فناوری استفاده غیر اخلاقی می کند و به دروغ رسمیت می دهد و قدرت مداران را تقدیس می کند و ثروتمندان را غنی تر و دروغگویان را تطهیر می کند و راستگویان را بایکوت می نماید و عاقلان را منزوی و جاهلان را متنعم می کند.
اگر نبود ذوق و اشتیاقم به سینمای اندیشمندانه و طبعا نیازم به این دستگاه لعنتی، طی مراسمی آن را از پنجره خانۀ کوچکم به خیابان پرت می کردم تا دیگر با فکر خلق خدا بازی نکند و بگذارد مردم نفس بکشند.