دکتر علی محمد حق شناس درگذشت

حکایت تلخ ترین روز معلم

من هیچ ندارم که سرایم به وداعت

جز ناله و اشکم نشود همدمم ای دوست

تا روز قیامت نرود یاد تو از یاد

مرگ است سرانجام بر این ماتمم ای دوست

بپذیر زمن طفل دبستان کلامت

آهی که بر آمد ز دل پر غمم ای دوست

« شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد»

من سوگ سرای توام و برهمم ای دوست

 دو هفته و اندی پیش بود که در جستجوی استاد بودم که در رکابش به آستانه اشرفیه بروم و نیافتمش. در دار و گیر برگزاری جایزه سال دکتر معین  از دنیا و مافیها بی خبر بودم و از پرواز استادمُ حق شناس نیز. چه عدد شومی است هفتاد و چه سال بدی است ۸۹.

 تنها چیزی که امروز یارای گفتنش را دارم آرزوی همراهی است با او همچنانکه چندین سال با هم از دانشگاه تهران تا خیابان کاخ قدم می زدیم و در رستورانی کوچک ناهار می خوردیم و او به من درس مدرنیته می داد. خدایا نمی خواهم رفیق نیمه راه شوم!